سردار محسن رشید از فرماندهان و استراتژیستهای سابق سپاه پاسداران گفتگویی در خصوص ترور اسماعیل هنیه انجام داده است.
بخش های مهم این گفتگو را در ادامه می خوانید؛
*ترور اسماعیل هنیه ابعاد مختلفی دارد؛ از جمله تأثیر بر سرنوشت امروز سرزمین فلسطین، تاثیر بر آینده دولت اسرائیل، اوضاع اجتماعی دولت اسرائیل، آمریکا و حامیان اروپایی دولت اسرائیل، تأثیر بر جهان اسلام، جهان عرب و جبهه مقاومت؛ تأثیر آن بر ایران و ایرانی و نظام جمهوری اسلامی ایران و دولت نوپای آقای مسعود پزشکیان.
*واکنش ایران به ترور هم میتواند نقطه کوری باشد و هم میتواند ما را در گردنه جدید، با مسائل و حوادث جدید رو به رو کند. واکنش ایران هم الزاماً منحصر به عملیات نظامی نیست، بلکه میتواند سیاسی و یا امنیتی هم باشد.
* کسانی که در حلقه تصمیمگیری نیستند، بهتر است از ارائه نظرات آشکار خودداری کنند. آفت بیان نظرات آشکار در این خصوص چیست؟ اولاً دشمن گمان میکند که وحدت ملی در کشور وجود ندارد؛ ثانیاً دلگرمی از مسئولین را خواهد گرفت. موضوع ملی و حیثیتی است و نباید کوچکترین خللی در عزم مسئولین وارد شود.
* همه گمان کنند که اسرائیل باید مورد هدف قرار گیرد؛ خب چرا مواضع آمریکاییها را نزنیم؟ اگر کف و سوتهایی که آمریکاییها برای نتانیاهو در مجلس آمریکا زدند نبود، این حادثه هم اتفاق نمی افتاد. عقبه استراتژیک اسرائیل آمریکا است. هسته تصمیمگیری باید قدرت مانور داشته باشد و به راحتی تصمیمگیری کند. این الزاماً به معنای القاء مورد هدف قرار دادن این و آن نیست.
*در تیر ماه سال ۱۳۶۶ و بعد از ورود ناو «بریجتون» که از قضاء با مین برخورد کرد، دستور امام خمینی رحمت الله بر انهدام آن بود؛ اما مسئولین وقت تصمیمگیری به مصلحت نداستند و امام نظرات آنان را پذیرفت، اما فرمودند اگر من بودم میزدم. حال برای چی نگران باشیم؟ باید برای حمایت از هر نوع تصمیمی از سمت حلقه تصمیمگیری آماده باشیم. چه این تصمیم انهدام مواضع آمریکاییها باشد و چه مذاکره سیاسی. مهمترین موضوع در کشور پشتیبانی از تصمیم حلقه تصمیمگیری در کشور است؛ فارغ از آنکه چه دسته و گروه سیاسیای در کشور هستند.
*امروز ممکن است در مرکزیت تصمیمگیری کسانی نشسته باشند که با هم همسو نباشند، اما موضوع ملی و حیثیتی اتفاق افتاده است، علم دست کسانی است که در مرکزیت تصمیمگیری نظام نشستهاند.
*ضروری است که دایره تصمیمگیری تنگ و بسته باشد؛ زیرا رعایت مسائل امنیتی بسیار واجب است. شبکههای نفوذی خطرناک و پنهانی در درون دستگاههای امنیتی به صورت شناور عمل میکنند و بارها و بارها به نظام ضربه زدند؛ از جمله همین ترور شهید اسماعیل هنیه. از سوی دیگر؛ سیستمهای پیشرفته اطلاعاتی در اختیار دشمن است؛ پس شبکه نفوذ و ابزارهای پیشرفته اطلاعاتی دشمن از جمله ماهواره و دستگاههای الکترونیکی ایجاب میکند که حلقه تصمیمگیری بسته و تنگ باشد. گلایه از این موضوع هم خلاف فهم عقلانی است.
*امروز فرمانده کل قوا رهبری است و به تشخیص ایشان حلقه تصمیمگیری شکل میگیرد. ممکن است که من و شما نیز حدسهایی درباره افراد آن داشته باشیم، اما این حلقه نباید آشکار شود و رسانهای شود. وظیفه امروز اول ملت، نخبگان، سیاستمداران و جناحهای سیاسی، فارغ از هرگونه تحلیل، مصلحت اندیشی و مساعدت فکری، باید حمایت از مرکزیت نظام باشد. هر نوع اظهار نظری که تصمیمگیری را دچار خدشه کند و یا به دشمن بفهماند که این تصمیم حمایت ملی ندارد، خلاف تجربه و درک صحیح از واقعیت پیش آمده است. اسرائیل حیثیت ما را مورد هدف قرار داده، هر چند که سابقه این کار از طرف اسرائیل کم نیست، اما این مرتبه نسبت به گذشته متفاوت است.
*وظیفه ملت آن است که پیام خود را به نظام سیاسی برساند و بگوید پشت هر تصمیمی که شما بگیرید ایستادهایم و هزینه آن را قبول خواهیم کرد. حیثیت ما مورد هدف قرار گرفته است و وقتی حیثیت ما مورد هدف قرار گرفت، هستی ما بی معنی است.
*اساساً عامل نفوذی که به وضوح مشخص است در کشور وجود دارد، چگونه پدید آمده است؟ یکی از دلایل اصلی پیداش عامل نفوذی شکاف بین ملت و دولت است. شکاف در حاکمیت یکی دیگر از دلایل آن است.
*مرحبا به آقای پزشکیان که با شعار وفاق ملی آمد و چه بد میفهمند کسانی که همچنان بر طبل اختلاف میکوبند.
*دولتی با شعار وفاق ملی روی کار آمده است، آیا به این معنی است که رقیب بازنده از بازی خارج شود و به او بازی ندهیم؟ من از اصلاحطلبان و اصولگرایان درخواست میکنم که روی کلمه «وفاق ملی» تامل کنند، تعمق کنند و تحقیق کنند. یکی از عواملی که دایره نفوذ در کشور را تنگ میکند، وفاق ملی است.
*تقویت وفاق ملی باعث کاهش خطر نفوذیهاست. شبکههای جاسوسی عوامل مهمی در کشور شدهاند. ترفند مقابله با آنان، ایجاد وحدت ملی و تقویت وفاق ملی است. امروز وحدت ملی یعنی پشت تصمیم نظام بایستیم.
منبع:جماران
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟